تغییرات در اداره کل هنرهای نمایشی آغاز شده است. شهرام کرمی مدیران دو سالن مهم تئاتر تهران را تعیین کرده است. برای سیاستگذاری ۳۷ امین جشنواره تئاتر فجر نیز گروهی متشکل از شهرام کرمی، مدیرکل هنرهای نمایشی، سیدمجتبی حسینی، معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان رییس شورا، اصغر همت، قطبالدین صادقی، حسین مسافرآستانه و مریم معترف شکل گرفته است تا مسائل راهبردی جشنوارهای با دبیری نادر برهانی مرند را پیش برند.
با نگاهی به رویدادهای اخیر میتوان متوجه شد جز نادر برهانی مرند که از جایی خارج از چارچوب مدیریتی مرسوم یا نهادهای فرهنگی آمده است، دیگر شخصیتها همان همیشگیها هستند. همانهایی که در سالیان اخیر عنان تئاتر کشور را در اختیار داشتهاند و به نوعی ریشسفیدان تئاتر در حوزه مدیریتی بودهاند. هر یک از این شخصیتها میتوانند در یک بزنگاه تئاتری به نامهای مطرح بدل شوند، کسانی که میتوانند در مقام معتمد رکنی از ارکان یک رویداد را فراهم کنند. نامهایی که همواره در سمت دبیر، مدیر، داور و یا عضو شورای سیاستگذاری تکرار میشوند.
شهرام کرمی ثابت کرده است حرکتش به سوی شکستن این دایره بسته است. استفاده از مرتضی میرمنتظمی و جابر رمضانی جوان در مقام داور، آن هم در ششمین جشنواره تئاتر شهر، گامی مهم در شکستن فضای بسته داوری تئاتر ایران بود، امر مهمی که حتی فرهاد مهندسپور، با شمایل ساختارشکنانهاش در آن موفق نبود. کرمی حتی در برگزاری جشنوارههای پیشینی که دبیریش را برعهده داشته است، نشان داده که تمایل به اعتماد به گروههای جوان و خلاق دارد. دو تجربه کاملاً متفاوت جشنواره تئاتر کودک همدان و شهر تهران محملی است برای یافتن نامهایی جوان که فرصت دیده شدنشان در این رویدادها بوده است.
اما گویی در اداره کل هنرهای نمایشی همه چیز طلسم شده است. همه چیز همانند اختراع دوباره چرخ است. چرخش مدیران سالنها نمونه بارز این مسئله است. برای مثال پریسا مقتدی که پیش از این نیز در سنگلج حضور داشته است، بار دیگر به سنگلج باز میگردد و این در حالی است که حضورش در تالار هنر نیز بسیار کوتاهمدت بوده است، به نوعی که او نمیتواند برنامه اجرایی خود در سال ۹۷ - که چندی پیش منتشر شده بود - را عملی کند و عملاً برنامه مورد اعتراض از جانب هنرمندان مقتدی، بر دوش مؤذن میافتد.
وضعیت زمانی بغرنج میشود که تئاتر شهر در سومین هفته متوالی فاقد مدیر است و گزینهای قابل اتکا برای این سمت معرفی نشده است. دایره بسته مدیریتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موجب شده است همه چیز میان همانهایی که هستند تقسیم شود. به مدیریت تازه تئاتر اجازه داده نشده شخصی را خارج از دایره بسته وزارتخانه مأمور به فعالیت کند تا او به همان گزینههای موجود بسنده کند، گزینههایی که ممکن است به هیچ یک از برنامههای شهرام کرمی اعتقادی نداشته باشد. این به معنای ایجاد اختلال در یک برنامه مدیریتی است. مدیری دست و پا بسته در پیش برد برنامههایش، احتمالاً در کمتر از چندماه باید مورد آماج انتقادات جامعهای قرار گیرد که همواره معترض است.
بر کسی پوشیده نیست که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نمیتواند سیر صعودی در ارتقای فرهنگی کشور طی کند و در بهترین حالت توانسته است وضعیت را ثابت و ایستا نگاه دارد تا شاید به ورطه سقوط کشیده نشود. البته باید بررسی کرد وضعیت فرهنگی دوران ایستایی را سپری میکند یا دوران پویایی منفیش و قضاوت این مهم بر عهده مردم است. نکته مهم آن است که وزارت فرهنگ در همان ایستایی باقی مانده است. به مدت پانزده سال بدنه کارمندی آن تغییری نکرده است و از آن مهمتر آنکه نگاه وزارت به مقوله فرهنگ، رویه کارمندی است. نتیجه کار آن است که نیروهای خودی وزارت بدون هیچ برنامهای سمتهایشان را میگیرند و طبق اصل بقای کارمندی، به رویه سابق خود ادامه میدهند.
در چنین شرایطی نیروهای جوانی که برنامههای ویژهای برای پیشبرد و تولید دارند باید در حسرت شنیده و دیده شدند پیر شوند. فرصت یک مدیر برای بهرهگیری از نیروی جوانی آنان به حسرت بدل میشود؛ چرا که قوانین دستوپاگیر یک وزارتخانه اجازه ورود یک فکر نو نمیدهد و از مدیران بالادستی خود میخواهد به داشتههای پوسیده بسنده کند. نتیجه چنین رویهای همانی است که میبینیم: رکود فرهنگی. این رکود نیز ناشی از بیرغبتی، بیبرنامگی و بیانگیزگی بدنه کارمندی وزارتخانهای است که اساسش بر خلاقیت بشری است. اکنون در یک بزنگاه خلاقانه، موانع شرایط آفرینش را مختل کرده است.
*تسنیم
ارسال نظر